سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان آن است که راستى را بر گزینى که به زیان تو بود بر دروغى که تو را سود دهد ، و گفتارت بر کردارت نیفزاید و چون از دیگرى سخن گویى ترس از خدا در دلت آید . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----637238---
بازدید امروز: ----52-----
بازدید دیروز: ----76-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
یکشنبه 85/8/7 ساعت 10:35 صبح

سلام

سلام به همه آنانی که عاشقند یا میتوانند عاشق باشند و یا آنها که میخواهند عاشق باشند

خدایا از تو سپاسگذارم که به قلبم اجازه عاشق شدن را عطا کردی به روحم توان معشوق بود را دادی و ممنون که اصلاً کلمه عشق را برایم معنا کردی

خدایا ممنون که کسانی را آفریدی که بی دریغ دوستمان بدارند و کسانی را آفریدی که دیوانه وار به آنها ابراز عشق کنیم

خدایا خداوندا ما عشق را از تو به ارث بردیم و بابتش گاهی بهائی گزاف پرداخته ایم اما باز هم احساس برنده بودن داریم چرا که عشق می ارزد به تمام این جهان پهناور

و از تو هم ممنونم عزیزم که قدر عشقم را دانستی و البته خودت عاشقانه بوده ای و مانده ای هنوز بر سرپیمان عشق

ممنون که بر لب درگاه در که ایستادی غمم را بدرقه کردی که وجودم را به صرف شادی مهمان کنی

دوستت دارم

ژاله ها .شبنم صبحگاهی هم حتی به اشک شوق من و تو حسادت میکنند.

و من به داشتن چون توئی بالیدم و تو برای داشتن من شکرانه دادی

و چقدر عشقی که داریم برایم زیباست چرا که نه من عاشق توام فقط و نه تو ،من عاشق توام و تو عاشق من من معشوقه توام و تو معشوق من چقدر دوست دارم که عاشق بمانیم

تمام تلاشم را خواهم کرد برای عشق

و ای خداوندگار عشق عنایتی بر ما داشته باش تا قدر دان عشق باشیم

 

دیروز که ندیدمت گوئی سالی بر من گذشت دیوارها سایه تو را از من طلب میکردند درخت خانه حضور نورانیت را میخواست و دستان سردم هزار بار از تو پرسیدند

چشمانم به هر سمتی میگشت شاید تو را ببیند و گوشهایم طنین صدایت را در همه جای خانه میشنید

بوی خوشت را میخواستم نفس بکشم

پاهایم از من میگریخت و دستانم بی اختیار به سمت تلفن میرفت اینها همه گذشت من داشتم میخوابیدم اما حالا نوبت خیالت بود که در جان و دلم رقصی عجیب به پا کند

مهربانم خوابیدم اما حالا نوبت خوابت بود

خوابت را دیدم

صبح بیدار شدم سوار ماشین

حالا نوبت اس ام است بود

خدایا ممنون که لحظاتم را با عزیزی چون او پر میکنی

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •